ღای دریغاღ
می شود من بغض کنم ، تو بگویی :” مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی ” می شود من بگویم: ” خــــُـــدایا ؟ ” تو بگویی : ” جانِ دلم…؟ میشود ؟؟؟ دیشب موقع خواب بوسیدمش و گفتم شبت بخیر. چشمامو بستم و گفتم خداجون من میخوابم یادت نره ببوسی منو حرفم تموم نشد خنده رو لبم اومد و اشک از چشمام گفتم مرسی .. خدایا ایوب ت را به زمین بفرست،میخواهم از صبرش برایم بگوید الو خدا جونم… مگه دنیا رو نیافریدی تا بندههاتو امتحان کنی؟ نگاه کن خیلیا اینجا دارن تقلب میکنن… بعضیا خیلی راحت دل میشکونن… بعضیا به گریه کردن ما میخندن… یه عده راحت دروغ میگن… بعضیا خواب بقیه رو میگیرن ولی خودشون راحت میخوابن… بعضیا با حرفاشون اشک ادمارو در میارن… خدایا چرا هیچی بهشون نمیگی…؟؟؟ داری صدامو خداجونم؟؟؟ جهنم بهانه است… برای کافران همین بس که “ولله لا یحب الکافرین” کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
خدایا ، راهی نمیبینم ، آینده پنهان است
چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند و خدا را نمی شناسند
با شادی و سرور و خنده ای در دل زندگی کنید یه رابطه از اونجایی خراب میشه که تو ناراحتش کنی ویکی دیگه آرومش کنه انسان های خوب،همانند گلهای قالی اند نه انتظار باران را دارند،نه دلهره ی چیده شدن. همیشه دایمی اند دلی که شکستی را گچ نکرد گل گرفتمش زندگی شبیه شعریست،قافیه هایش با من، "تو" فقط همیشه ردیف باش شکر خدا نشد که عاشقت شوم :: اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم :: بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد :: این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من ! :: زندگی چیدن سیبی است که یاید چید و رفت :: به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید دل من گرفته زه اینجا هوس سفر نداری؟ ز غبار این بیابان؟ همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم؟ سفرت بخیر اما تو و دوستی خدار چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران،برسان سلام مارا اتل متل راحله اخموی بی حوصله مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله؟ دلش هزار تا راه رفت بابا خسته ی کاره مامان چرا اینو گفت؟ بابا دوستش نداره؟ بابا اینو بپرسه اگه خسته ی کاره، پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره؟ نشونه ی بیداریش سرفه های بلنده شش ماهه پیش تاحالا بغض میکنه میخنده شاید اونو نمیخواد اگه دوستش نداره پس چرا روی تختش عکس اونو میذاره؟ با چشمای مریضش عکسو نگاه میکنه قربون قدش میره بابا بابا میکنه با دست پر تاولش آلبومی رو که داره از کنار پنجره ورمیداره میاره با دیدی پر از اشک آلبومو وا میکنه رفیقای جبهه رو همش صدا میکنه آلبوم عکس بابا پر از عکس دوستاشه عکسی هم از راحله ست تو بغل باباشه بادیدن اون عکسا زنده میشه،میمیره با یاد اون قدیما بابا زبون میگیره قربون اون موقعا قربون اون صفاتون دست منم بگیرین دلم تنگه براتون از اون وقتی که بابا دچار این مرض شد مامان چقد پیر شده بابا چقد عوض شد مامان گفته تو نماز برا بابات دعا کن دستاتو بالا بگیر تقاضای شفا کن نماز چون تموم شد دعا به آخر رسید صدای گریه های مامان تو خونه پیچید دخترکم کجایی؟ عمر بابا سر اومد وقت یتیمداری غربت مادر اومد دخترکم کجایی؟ بابا شفا گرفته رفیقاشو دیده و مارو گذاشته رفته آی قصه قصه قصه یه دستمال نشسته خون سرف ی بابا رو این پارچه نشسته بعد شهادت اون پارچه مال راحله است دختری که در پی شکستن فاصله ست کنار اسم بابا زائر کربلایی یه چیز دیگه نوشتن "شهید شیمیایی"
خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه با هر username که باشم،مرا connect میکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمیکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه با یک delete هرچی را بخواهم پاک میکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه این همه friend برای من add میکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه این همه wallpapre که update میکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم،ولی مرا log off نمیکند. خدا را دوست دارم،بخاطر اینکه همه چیز مرا میداند ولی send to all نمیکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه میگذارد هرجایی که میخواهم invisibel بروم. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه همیشه جز, دوستام میماند و مرا delete یا egnore نمیکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه همیشه اجازه ی undo کردن را به من میدهد. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه آن من را install کرده است. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه هیچوقت به من پیغام the line busy نمیدهد. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه اراده کنم ON میشود و من میتوانم با او حرف بزنم. خدا را دوست د ارم،به خاطر اینکه دلش را میشکنم،اما او باز مرا میبخششد و shout down ام نمیکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه password اش را هیچوقت یادم نیرود،کافیه فقط به دلم سر بزنم. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه همیشه تلفنش آنتن میدهد. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجوده. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرفهایم را بشنود. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه فقط وقت بیکاری اش یاد من نمی افتد. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه میتوانم از یکی دیگر پیشش گلایه کنم،بگویم که....... خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه همیشه پیشم میکاند و تنهایم نمیگذارد،دوست داشتنش ابدیست. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه به من میگوید دوستم دارد و دوست داشتنش را مخفی نمیکند. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه میگذراد دوستش داشته باشم،با آتکه لیاقت آنرا ندارم. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه هیچوقت ویروسی نمیشود و همیشه سالم است. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه نا مه هاش چند کلمه بیشتر نیست،تازه spam هم نیست. خدا را دوست دارم،به خاطر اینکه از من میپذیرد که بگویم:خدا را دوست دارم......
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است . . .
اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه رامیبینی و من تو را . . .
بواسطه آشنایی با تو ، با خدا آشنا شوند . . .
در این صورت خدا نیایش شما را خواهد شنید حتی اگر کلمه ای هم بر زبان نرانید . . .
تقدیر این نبود که من لایقت شوم
یاد توا کنار دلم چال کرده ام
تا بیخیال تو و هق هق ات شوم
چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست
شب بی تابش ماه روی تو برده امانم . . .
یا آن که گدایی محبت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد . . .
زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت
زندگی رودی است جاری هر که آمد
کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت
قاصدک ? این کولی خانه بدوش روزگار
کوچه گردیهای خود را زندگی نامید و رفت . . .
Design By : RoozGozar.com |