• وبلاگ : ღاي دريغاღ
  • يادداشت : داستان تقلب و بدبختي هاي همراه با آن که گريبان منو گرفت :((
  • نظرات : 8 خصوصي ، 52 عمومي
  • پارسي يار : 5 علاقه ، 49 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    خوش به حالت ..

    چند وقت پيش امتحان نوسان داشتيم دبير ما به شدت سخت گير و چون دبير کنکورمون هم هست امتحاناتش همه تستي و تماما عين کنکوره کل کلاس درس نخونده بودن يعني يه کم خونده بودند! اما نرسيده بودند فرمولا رو حفظ کنند و درست بخونند امتحانمون بعد از ظهر بود از صبح رفته بوديم به حل تمرين و اشکال گيري با دوستان..اين معلم خودش امتحان رو نمي گيره معاون دبيرستان مي گيره که تو امتحانات ترم خيلي پايه است اما در مورد فيزيک و امتحانات مستمر نه! هر چي سعي کرديم کنسل کنيم نشد کلاس ما تو کنسل کردن امتحانات استاده طوري که بين خوديم مي گيم ماها آخر کار کنکور رو هم کنسل مي کنيم يا يه هفته به علت حجم مطالب مي ندازيم عقب!! خلاصه 2 ساعت قبل امتحان من رفتم رو صندلي و تمام ديواراي کلاس رو فرمولاي نوسان رو نوشتم با گچ صورتي و آبي به هر طرف که نگاه مي کردي فرمول بود قبل امتحان دبير رفع اشکال فيزيکمون اومد داشت مسئله حل مي کرد که چشمش افتاد به ديوار رو به رو بعد سمت راستش بعد چپش بعد پشت سرش ديد بالاي تخته رو ديوار هم فرموله ! يه دفعه کل کلاس از خنده منفجر شدند آخه قيافه اش ديدني بود!!! ولي هيچي به ما نگفت اون روز امتحان داديم ساده بود و حتي يکي از فرمول هايي که من نوشته بودم تو امتحان نيومد!!

    پاسخ

    هههههههههههههه.................واسه منم زياد پيش اومده كه تقلبام به كارم نيومده :))))